به لب های تو می سازم کلامی، سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر، ولی افسوس که از من جدایی . . .
به لب های تو می سازم کلامی، سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر، ولی افسوس که از من جدایی . . .
گاهی بی صدا نگاهت میکنم …
مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی، شاید اگر بغضم فرو نشیند صدایت کنم …
“تو” جا زدی
“من” جا خوردم
“اون” جا گرفت!
پشت چراغ قرمز؛ اعتراف کردم ”دوستت دار ”
تا هر جا مجبور شدی کمی مکث کنی، یاد من بیفتی . . . !
نمیدانستم قراراست بعد من؛ تمام چراغهای زندگیت سبز شوند . . . !
خیلی سخته . . .
به خاطر کسی که دوسش داری، همه چیز رو از سر راهت خط بزنی . . . !
بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده . . . !
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشته ای قطار، هواپیما، کشتی
تایک لقمه بیشتر بخورم یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران؛ میگفتی بخور تا بزرگ بشی
خانوم طلا بشی، آقا شیره بشی و من عادت کردم که
هر چیز را بدون آن که دوست داشته باشم قورت بدم
حتی بغض های نترکیده ام را…..
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود ! تو … هیچ کجا نیستی…
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن!!!
چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم…. تمبر و پاکت هم هست…. و یک عالمه حرف….
کاش کسی جایی منتظرم بود….
تعداد صفحات : 10